وارونه
آدم که دیوانه شده مین را بکارد در زمین گندم بدزدد از بهشتعشق را خنثی می کند ‼ بیچاره ابنای بشر دنیایی وارونه شده
View Articleمنم جنازه ی قتلی که ارتکاب کنی
منم جنازه ی قتلی که ارتکاب کنیاگربه قدر جنایت مرا حساب کنیمنی که مرده ام هر شب پس از نیامدنتخدا کند که مرا هم تو انتخاب کنیبیا که کشتن من مثل یک پشه ساده استبرای کشتن من کافیه شتاب کنی[ادامه مطلب را در...
View Articleخدایی که ...
لابلای دویست همشهریدختری با دو شاخه ارکیدهساکن شهرکی که آشفتهکوچه پس کوچه ایی که گندیدهآدمک های گیج و وا رفتهچهره های عبوس و ژولیده[ادامه مطلب را در اینجا بخوانید ...]
View Articleخطر اصلی (طنز)
پسری گفت پدر را چه کنم ای پدر از درد خماری که شدم عاشق یاری، قد رعنای نگاری که چو او نیست غزالی، و پری چهره ای عالی که ندیدی به خیالی، و نجویی به محالی و نگویی به مثالی؛ ولی افسوس به حالم که نیاید به...
View Articleیار اشرار (ویرایش آخر)
نموده با دو چشم سبز اوباشدرونم اغتشاشات فروپاشزده آتش دکان دین و ایمانبه ابروی کمان و تیر مژگانمرا بیچاره کرده کینه ی اودونرم کودتاگر سینه ی او[ادامه مطلب را در اینجا بخوانید ...]
View Articleنقاش ازل
ترا روز ازل که او کشیده چقدر با دقت و نیکو کشیده بشر را آفرید و آفرین گفت ترا تا دیده یا من هو کشیده چنان از گونه هایت مست کرده که جای لب گل شب بو کشیده[ادامه مطلب را در اینجا بخوانید ...]
View Articleشیر شکارگه
شبی تاریک در طویله ای دور، خر این قصه هم به خانه رسیدولی تا در را گشود و داخل شد، سایه ای را میان آخور دیدبه هوار آمدش که هوی چخه، برو بیرون ببینم ای سگ زرد این طویله برای سگها نیست، فهمیدی یا حالیت...
View Articleتصور کن که من باشی
نمی گویم که ای دادارکمی از بار من بردارفقط یک آن می گویمخودت را جای من بگذارتصور کن که من باشی!نه اینکه مرد و زن باشیتقبل کن که از جنسیبه نام هم وطن باشی[ادامه مطلب را در اینجا بخوانید ...]
View Articleمی خندم
دوش وقتی که ملائک در میخانه زدند به ملکهایی به این با نمکی می خندمچونکه در واقعیت «نیست کسی یار کسی»وقتی در خواب ببینم ملکی می خندم هی ترک می خورد این خانه ویرانه من هی به ویرانی چرخ و فلکی می خندم از...
View Articleای مسیرت به کاخ سعد آباد
کوچه هایی که حیف بن بستندعین قلب تو سفت و در بستهقامت تو به حد رعناییمثل برجی بلند، برجستهتپه های ولنجک و درکهسینه هایت که معدن سنگندگیسوانِ به شانه مواجتآبشاری روانه از دربند [ادامه مطلب را در اینجا...
View Articleاستاد دزدی
روزگاران قدیم در شهری دورپادشاهی بود در حال عبوردید دزدی را اسیر شحنه ها دست بسته پیش رویش از قضاگفت او را: "سارق ملعون پستخانه ات ویران باد از پای بست [ادامه مطلب را در اینجا بخوانید ...]
View Article
More Pages to Explore .....